۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

جنبش های پانزده درصدی یا خروج از بحران!

جنبش های پانزده درصدی یا خروج از بحران؟!

برای شناخت یک پدیده به عناصر تشکیل‌دهنده آن، خواص و نوع کار کرد این عناصر نظر میکنند. از این جایگاه، برای بررسی و واکاوی جنبش های اخیر که از تونس د ر آفریقای شمالی تا یمن در شرقی ترین نقطه شبه جزیره عربستان صورت گرفته است و تأثیر گذار بوده می‌شود نظری انداخت.
در تونس تحصیل کرده گان و دانش آموختگان بیکار بر خیل بیکاران در جامعه تونس میافزاید، برنامه‌های اقتصادی دولت و حاکمیت تونس هیچگونه برنامه‌ای برای وارد کردن آنان به بازار کار ندارد و توانایی آن را هم ندارد. برخورد نیروهای امنیتی به دست فروشانی که از سر بیکاری و فقر به این کار وادار شده‌اند و به هم ریختن بساط آنان و خود سوزی یک جوان دست فروش آتشی بر هیمه آماده سوختن جامعه تونس میشود. فقر، بحران اقتصادی جامعه را به اعتراض بر علیه دولت میکشاند. بخش وسیعی از قشر میانه جامعه تونس که به میدان فقر و بیچاره گی افکنده شده بپا میخیزد. نکته مهم برای نیروهای چپ در این جنبش اما عدم حضور کارگران بشکل طبقه کارگر با خواست های طبقاتی مستقل خویش است . عناصر کارگری در جنبش حضور داردند اما حضور طبقاتی ندارند.
جهان سرمایه که خود در بحرانی ترین شرایط خویش به سر میبرد، آمریکا با 400 میلیارد دلار بدهی خارجی که برای اولین بار دست به کسر بودجه نظامی خود زده و اتحادیه اروپا پس از معرفی یورو بعنوان پول واحد اروپا که هر سال بیشتر به طرف ورشکستگی سیاست‌های اقتصادی خویش پیش می‌رود و نشانه‌های آن را در ورشکستگی اقتصادی دولت یونان و خیزش مردم میشود مشاهده کرد، بانک جهانی و سرمایه جهانی برای پیشگیری از ورشکستگی دیگر دولتهای کاندید همچون پرتغال، اسپانیا، ایرلند و … دست به تزریق نقدینگی و کمک‌های مالی به این دولتها زده و میخواهد هرچند کوتاه مدت و با ریاضت اقتصادی بر بنیان مشگل سرپوش بگذارد، اما مردم این کشورها را بدهکارتر از پیش نمود تا در بحرانی دیگر چاره‌ای دیگر اندیشد. در این شرایط بحرانی، سرمایه جهانی که با سیاست‌های بحران زای نولیبرالیسم خود، جهان را به ورطه سقوط میکشاند، دست به جراحی بزرگی زد.

خروج از بحران!

سرمایه در دوره ای برای خروج از بحران مادرزادی خود، بحران را به حلقه یا حلقه های سستر زنجیرهای خود ش انتقال میداد تا در زمانی دیگر با برنامه‌ای جدید برای دوره ای دیگر با غلبه بر بحران به چپاول تداوم بخشد. اما ساختار سرمایه بحران زاست و گریزی از آن نیست.
در شرایط کنونی که سیاستهای نو لیبرالیسم در کشورهای سرمایه داری پیشرفته بحران عمیقی را بوجود آورده و می‌رود که آن را متحمل ضربات سختی کند، در شرایط عدم حضور جنبش و نیروهای چپ سوسیالیست از پایین و ضعف جنبش های کارگری، سرمایه برای خروج از بحران فعلی ، تغییر تحولات اساسی برای حفظ نظام سرمایه جهانی را در دست اجرا گذاشته است.

با نگاهی به جنبش های اخیر، مردمی خسته و خشمگین از فقر مستمر که نتیجه سیاستهای بانک جهانی و دولتهای حاکم برآن کشورهاست، بنام جنبش نان بپا خواسته اند. اما تضاد، تضاد کار و سرمایه نیست. جنبش کارگری به مصاف سرمایه نیامده. قشرهای متوسط جامعه که در دوران شکوفایی سرمایه در میانه جامعه با رفاه نسبی به تحصیل و معاش مشغول بوده‌اند اما در دوران رکود و بحران سرمایه به قشر تهتانی میانه، به دامان فقر پرتاب میشوند. دانش آموختگان بیکار بر جمع بیکاران موجود میافزایند، سیاستهای نولیبرالیسم در تقسیم فقر گشاده دستی میکند .
در چنین شرایطی هر اتفاق کوچکی همانند آتشی بر هیمه های آماده سوختن است. جنبش های نان یکی پس از دیگری در منطقه ای «ویژه» سربرمی آورند. رسانه‌های وسیع سرمایه به دفاع از «انقلاب» !!! در منطقه و مبارزه مردم (توده ای بی شکل) برای دمکراسی و بر علیه دیکتاتورهایی که چهار – پنج دهه است براین مردم حکومت میکنند، بر میخیزند و با مفسران و تحلیل گران بیشمار خویش به آن سمت سو میدهند. به آن‌ها انقلابات مجازی، یعنی که در دنیای سایبری (اینترنت) برنامه‌ریزی و رهبری شده‌اند، لقب میدهند. رهبران دنیای سرمایه به دفاع از دمکراسی و حقوق مردم برمیخیزند و از انقلاب دفاع میکنند و به دیکتاتورها پیغام میدهند( نه در خفا بلکه در رسانه‌های گروهی و مستقیم) که زمان رفتن است.
نیازمندی ها و ضرورت‌های نولیبرالیسم برای خروج از بحران، آن‌ها را به پشتیبانی از انقلاب و سرنگونی دیکتاتورها نکشانده است، لطفاً اشتباه برداشت نشود، استفاده از این جنبش ها و شورش های بی برنامه و کور (در دوره ای که طبقه کارگر و جنبش چپ حضوری محسوس ندارند) برای جراحی منطقه بی ثبات خاورمیانه ، بر کنترل آن‌ها در جهت اهداف سرمایه برآمده اند. به افکار عمومی مردم کشور های خودشان هم پاسخی به سؤالی کهنه که چرا دولتهای غربی از دولتهای دیکتاتور منطقه دفاع میکند، هم داده اند.
در این میان اما برخی از نیروهای چپ در دوران رکود و ضعف چپ جهانی، از این جنبش ها به شعف آمده‌اند و برای انقلابات، از یک روزه تا چهار هفته‌ای، کف میزنند . برای توجیه و تفسیر اینکه این جنبش ها می‌رود که بنیان دیکتاتور ها را برچیند و بر علیه نظام سرمایه برخیزند، با ذره‌بین به جستجوی حضور کارگران در این جنبش ها برخاسته اند.

جراحی بزرگ!

دوران دیکتاتوریهای منطقه، یاران غار و گرمابه و گلستان سرمایه به پایان رسیده. سرمایه جهانی برای خروج از بحران فزاینده و ادواری خود، سوار بر جنبشهای منطقه که نماینگر تضاد کار و سرمایه نیستند و در خلاء نبود حضور طبقه کارگر و چپ سوسیالیست، دست به جراحی منطقه زده است.

بگذارید چند کشور را بطور نمونه بررسی کنیم:

تونس. در این کشور که از متحدان اروپای غربی و آمریکا هم هست جنبش نان بر علیه فقر بپا خاست، در عرض چهار هفته ریس جمهوری که سی و دوسال حکومت کرده بود، متحد سرمایه جهانی بود در سخنان رهبران سرمایه و رسانه‌های گسترده آنان به دیکتاتور تغییر نام داد و از او خواسته شد که قدرت را تحویل دهد و پیش از آنکه اوضاع از این بیریخت تر شود، برود. رسانه‌های غربی همپا با نمایندگان سرمایه از اولین جراحی موفقیت آمیز خود شادمان به پرچمداران دمکراسی و حقوق دمکراتیک مردم تبدیل شدند. چه طنز تلخی.

مصر. متحد اصلی سرمایه جهانی در جهان عرب و منطقه و یار وفادار آمریکا و اسرائیل که سالانه بیش از یک میلیارد دلار کمک نظامی دریافت میکند، جنبش نانش در هجده روز بپایان میرسد و دولت پانزده درصدی بر سرکار میاید (اشاره به افزایش پانزده درصدی حقوق کارمندان دولت) و ارتش بساط معترضان در میدان تحریر را برمیچیند و به آن‌ها میگوید تمام شد بروید که دیکتاتور هم رفت.

اردن. دیگر متحد سرمایه جهانی با یک تظاهرات یک روزه دست به تغییر نخست وزیر میزند و وعده اصلاحات میدهد.

یمن و بحرین اما میتواند کمی متفاوت باشد، چرا که بافت قبیله‌ای و مذهبی آن‌ها میتواند شکل جراحی را کمی تغییر دهد. اما در انتها دولتی می‌رود و دولتی میایید و دمکراسی درخشان سرمایه را، برای چپاول بیشتر و با دستی بازتر به ارمغان خواهد آورد.

الجزایر و مراکش دیگر متحدان سرمایه جهانی هم‌اکنون دستخوش تحول است و تغییر ریس جمهوران سلطنتی در این نوع کشور ها هم دیری نخواهد پایید.

لیبی اما آسان نخواهد بود، بخاطر بافت ایلی و طایفه ای و عدم حضور نیروهای چپ و جنبش کارگری، میتواند جنگ داخلی و تجزیه را بهمراه بیاورد مگر اینکه قذافی حاضر به کناره گیری شود (که ظاهراً اینطور شده) و راه را برای ورود دمکراسی سرمایه باز کند.

عربستان سعودی اما دو راه پیش رو ندارد، پیشگیری زود رس و دست به تغییر و اصلاحات زدن پیش از آنکه مجبور به جراحی دردناک شود که ظاهراً در این راه وعده‌هایی داده اند.

این تحلیل در نظر ندارد که به کنه ماجرا بپردازد ، چرا که زمانی بیش و دخالتگری بیشتر را نیاز دارد. بنابراین به همین صورت مطرح می‌شود با امید به اینکه دیگر تحلیل گران چپ سوسیالیست را به نقد و برخورد نظری با آن وادارد.
برای مقابله با سرمایه داری و باصطلاح دمکراسی خواهان و چپ های سوسیال دمکرات موجود که ذوق‌زده صفحات رسانه‌های عمومی و مجازی را انباشته از تعریف و تمجید از «انقلاب» و جنبش های دمکراتیک مردم منطقه کرده است، باید به صراحت و مستقیم و بدون تعارف به مبارزه برخواست.
دمکراسی امری طبقاتی است. دمکراسی فرای طبقات وجود خارجی ندارد، تنها در ارتباط با مبارزه و خواسته‌های طبقاتی است که مفهوم پیدا میکند.
دمکراسی مورد نظر سرمایه و مبلغان نولیبرالیسم و سوسیال دمکرات آن‌ها چیزی جز آزادی سرمایه برای استثمار و سود آوری بیشتر نیست.
از این دیدگاه تنها بدیل نظام سرمایه داری در هر کشوری، سوسیالیسم شورایی است، سوسیالیسم از پایین، نه حزبی و نه ایدئولوژیک. دمکراسی به مفهوم واقعی خود تنها در این ساختار است که پاسخگوی نیازهای جوامع خواهد بود. هر چیز به جز این فریبی بیش نیست.
برای برچیدن نظام سرمایه تنها بدیل سوسیالیستی پاسخگو خواهد بود. بدنبال سراب های وعده داده شده کارمندان سرمایه نباید رفت.

با درود

روشنی

فوریه 2011

ارسال به بالاترین:
Balatarin

۲ نظر:

ناشناس گفت...

از این دیدگاه تنها بدیل نظام سرمایه داری در هر کشوری، سوسیالیسم شورایی است، سوسیالیسم از پایین، نه حزبی و نه ایدئولوژیک. سلام رفیق روشنی،لطفا در مورد این قسمت از مقالتان بیشتر توضیح دهید. به امید تشکل و پیروزی طبقه کارگر

ناشناس گفت...

سلام رفیق روشنی،لطفا در مورد این قسمت از مقالتان بیشتر توضیح دهید. از این دیدگاه تنها بدیل نظام سرمایه داری در هر کشوری، سوسیالیسم شورایی است، سوسیالیسم از پایین، نه حزبی و نه ایدئولژیک. دمکراسی به مفهوم واقعی خود تنها در این ساختار است که پاسخگوی نیازهای جوامع خواهد بود. هر چیز به جز این فریبی نیست